- خود خوار
- هر موجودی که بدون احتیاج بموجودات دیگر زیست کند
معنی خود خوار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متکبر، خود پرست
خوش خوراک، ویژگی آنکه خوب غذا می خورد یا غذاهای خوب می خورد، ویژگی خوراک لذیذ و خوش مزه
خورندۀ خون، خون آشام مثلاً خفاش خون خوار، کنایه از بسیار سنگدل و ستمکار، کنایه از وحشی، کنایه از خون ریز
کسی که غضه بسیار می خورد و از غم خوردن ضعیف و نحیف میشود
فقیر تهی دست، دون فرومایه، ارض زمین
خودگردان
زود هضم، سریع الهضم، خوشگوار
خود پرستی تکبر
بسهولت به آسانی
خود رای، خود توان استان یا بخشی از یک کشور که گرداننده و برنامه ریز کارهای درونمرز خویش است کسی که در کارهای خود مستند و خود رای است، ناحیه و کشوری که در کارهای داخلی خود استقلال گونه ای دارد
عمل خود خور غصه بسیار خوردن
کوفته خور، دیوث
خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین
خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، خوش سرا، عالی آوازه
خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، خوش سرا، عالی آوازه
خون خوار بودن، خون آشامی، کنایه از ستمکاری، کنایه از وحشی گری، کنایه از خون ریزی
آن که لگد خورد کسی که تحمل لگد خوردن کند: درخت تود ازان آمد لگد خوار که دارد بچه خود را نگونسار. (نظامی لغ)
آنکه لوت خورد کسی که طعامهای لذیذ خورد هر که روزی بره ای تنها نخورد در میان لوت خواران مرد نیست. (بسحاق اطعمه لغ)
آنکه موش خورد، زغن: (نه هر چه با پر باشد ز مرغ باز بود که موش خوار و غلیواز نیز پر دارد) (ناصر خسرو)
مو خوره
آنکه بلذت چیزی را خورد شاد خوار، نشخوار
((خُ. مُ))
فرهنگ فارسی معین
ناحیه یا کشوری که در برخی امور داخلی دارای استقلال می باشد و در برخی امور دیگر تابع دولت مرکزی
آنکه پس از کشته شدن کسی انتقام وی را می گیرد یا قصاص قاتل را می خواهد
بیهوده، عبث
ویژگی سرزمین، استان یا کشوری که در اداره کردن بعضی از امور خود آزادی دارد و در پاره ای از امور اقتصادی و سیاسی تابع یک کشور نیرومند است
صابر، شکیبا، بردبار
خونریز، قتال، ظالم، ستمگر
آنکه خوب و بمقدار زیاد غذا خورد، کسی که زندگانیش خوش و توام با عیش و عشرت باشد
ربا خوار، باجگیر
کسی که فقط خود را می خواهد و خود را برتر از دیگران می داند، خودپرست
Selfinterested, Selfish
корыстный , эгоистичный
eigennützig, egoistisch
корисливий , егоїстичний